نوشته شده توسط : soli

نازترین گل باغ آرزوهام...

آسمانی ترین دختری که دیده ام...

 

بی شک تو را فرشته میدانم...

دیشب خوابت را دیدم نشسته بودیم و من برایت شعر میخواندم خوب یادم نیست

شعر از چه کسی بود ولی میگفتی عاشق شعرهای فروغم...

وای وای تو چقدر مهربان بودی خواب من بوی گلهای اقاقی را گرفته بود...

از تو مي شود سخن گفت اما هرگز نميتوان تو را دانست . از تو مي شود حرف زد اما

هرگز نميتوان تو را فهميد . تو آنقدر بي نهايتي كه نهايت من در برابرت چونان قطره در

 
تعامل درياست . تو آنقدر مهرباني كه محبت خرد و ناچيز ما در تقابل آن همه نمي از

يمي است و بسيار اندك . تو آنقدر زلالي كه عقل در مصاف فهم تو عاجزانه در پي كار

 
خويش ميرود

 

بي بها نه تر از هميشه و عاشقا نه تر از گذشته ميگويم كه به وجود نازنينت مي بالم

 

و به داشتنت سر بر آسمان مي سايم وبا تمام بودنم دوستت دارم وبا تمام وجودم مي

 
پرستمت که يگا نه خداوندگار روح و قلب و احساس باراني منی تا به ابد.

 

سبز باشي و باقي كه بودنت بها نه ي بودن من است و نفسهات راز ماندگاري قلبم و


نگاهت دليل تداوم روحم و وجود آسمانيت پاسخ دل دچار من...

 

راستی دوباره کی به خواب من می ایی...؟؟

یادت نرود من کنار اقاقی ها منتظرت هستم...





:: بازدید از این مطلب : 185
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 5 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: